زبون آدمیزاد که بلد نیستی
وقتی کردی یه ایمیل بهم بزن، فرق اونگاهای مختلفو برام توضیح بده ببینم چی میگی. من مثل مامانت مالتی لینگوال نیستم که. فقط یه ترکی بلدم با یه کم فارسی. راستی جوجه، دوست دارم به زبون اونگایی چی میشه؟ احتمالاً میشه اونگا اونگا. نه؟ ...
این یه تهدیده
مامانتو اذیت کنی، با من طرفی. ...
با صدای یخچال چطوری جوجه؟
با صدای یخچال میتونی بخوابی؟ نه؟ خیلی لوسی. برش میدارم از اتاقت. ...
دلم بودنتو باور کرده. حالا دیگه خل نیست اگه باهات حرف بزنه
ببین بیا یه معامله کنیم. من سعی میکنم بهت بدی یاد ندم و تو سعی کن به من خوبی یاد بدی. شلوغش نکن دیگه. میدونم معاملهٔ منصفانهای نیست. سر میدم خب. ...
یعنی تو یه روز میتونی اینا رو بخونی؟
به همکارم گفتم: پدر بودن چه حسی داره؟ گفت: همین حسی که گفتی. گفتم: من که چیزی نگفتم. فقط سو ا ل کردم. گفت: چرا حالیت نیست؛ من داشتم به چشمات گوش میکردم. ...
آخه کنجد تو چه میدونی دو نفر که یه نفرن منتظر آدم باشن، یعنی چی؟
انتظار شیرین در آغوش گرفتن موجودی که نیمی تو و نیمی عشقت باشه، بیشتر عشق کردنیه تا نوشتنی. ...
مثال نقض
می گفتند دو خط موازی هیجگاه به هم نمی رسند اما لحظه طلایی رسیدن من به باور جوانه زدنت خطی است موازی با من خوش آمدی و سبز کردی باور ما را که وای از عشق وقتی به ثمر بنشیند جان دلم ریشه کن در گلدانم به پایت عشق می باریم و به رویت عشق می تابانیم در تاریخ 12 فروردین 1393 باورت کردیم ای امتداد عاشقانه ...