پارلاپارلا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

در من جوانه ای است که بی تاب رویش است

چه خوش صید دلم کردی

این که از سه ماه پیش برایت ننوشته‌ام نه از سر بی‌مهری است، نه فراموشی و نه بی‌تفاوتی. بزرگ که شوی و قصه های این روزهای ما را که بشنوی پی خواهی برد که کنترل شرارتهای هوشمندانه‌ات به شکلی که روزگار به مراد دلت باشد کار سخت و نفسگیریست. پیشامدهای فراوانی بوده اند که حضور یک حبه نبات همه را شیرین کرد. نوروز آمد و شکوفه گلبهی من دومین بهارش را در آغوش کشید   با گلها عاشقی کرد     هفت سین را دید و به شیرینی‌ها پاتک زد     با انگشتری در دست عید دیدنی رفت     دخترکم در این مدت روی پاه...
24 خرداد 1395

تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

کراماتت را دوست دارم دس دَدَن: چشم دست نمی‌زنم نه به پوشک کثیف و نه به تلفن و چاقو هَمّ:چشم، اما اگر بخوری!!! هاپو، پیشی، خروس قوقولی می گویند :هاپ، ائــــــــــــــــــو،گو گــــــــــــــــو چشم (تش) ، دماغ،دندون و دست وپا را می شناسیم دیگر نی نی، نانای پاپا، بابا، ماما، دداده (ترانه) و همّــــه (عمه) شامل همه اطرافیان مایند شناختن همه اسباب بازیها و عروسکها به اسم و آوردن و خواباندنشان با صدای لّالّا و تکان دادن هشت ریشتری درست کردن برج حلقه‌ای با سعی و خطا و گرفتن نتیجه فروکردن مکعبهای برج در هم پازل درست کردن با کمک فرو کردن عصبانی طوری شکلها در سو...
27 اسفند 1394

تمام ناتمام من با تو تمام می شود

نفس جان کوچکم کلی زمان از عاشفانه مفصل قبلیمان می گذرد. دغدغه‌های روزمره و قرار نداشتنت برای 30 ثانیه هم که شده می توانند دلایل موجهی باشند برای تنبلی مامان؟ به تایید همه خوردنی‌تر و محشرتر شده‌ای ضربان جان.     13.5 ماهه که شدی سد مقاومت ماما در برابر توصیه‌های اکید و مکرر ماماشهلا و خاله مارال و بسیاری برای کچلک شدنت درهم شکست. براب داشتن موهای بهتر و یک دست‌تر به جان فرفروهای بانمک افتادیم و حاصل تلاش 1.5 ساعته مامان و بابا شد این تربچه گرد نقلی     تا 2-3 هفته فقط از کجلت بوس می‌دادی و من به اندازه همه عمرم روغن زیتون خوردم. ...
20 اسفند 1394

فواره های رنگین کمان نشا کردم

این که برای اولین سالروز بودنت دلم بخواهد کاری بکنم کارستان طبیعی است این که دلم بخواهد آن روز فقط بدرخشی و خوش باشی هم طبیعی است این که خیلی ها چشم و گوش منتظر دوخته باشند برای دیدن و شنیدن خاطرات و عکسها هم و این که تو از دو هفته قبل تا سه هفته بعد از تولدت با بی حالی و تب و تهوع و بی اشتهایی درگیر باشی و سرمان گرم دکتر و آزمایش و دارو باشد روند طبیعی خیلی از اتفاقهای طبیعی را عوض کرد کوچولوی غرغروی ملوسم دل و دماغ نداشت و ما هم نظریه پردازی مامانانه: "تولد یک سالگی بچه ها در 13 ماهگی برگزار شود" تنیجه کار هر چه بود در خاطرمان خواهد ماند با چند عکس نه چندان عالی کیک رنگین ...
18 دی 1394

روز تولد تو بخت من از راه رسید

هدیه های نی نی وبلاگی برای تولد درخشنده کوچکم     یک سال پیش این فرشته ناب ترین اسم، نه! لقب، نه! صفت، نه! که مقدس ترین کرامت انسانی و درجه کمال را به من هدیه کرد و من "مادر" شدم تا هستم ممنونتم کوچک جان     هدیه برای جوجوهای مهد کودک     یکتای درخشانم مبارکت باشد تسخیر این همه دل عاشق ...
12 آذر 1394

عاشقانه ماه 11

هشت دندانه یازده ماهه من دیگر از شرارت هایت نگویم بهتر است که تکرارش برایم شیرین است و تحملش سخت. فقط دیگر  دفعه بعد که روکش پریز را که کندی دستت را تا مچ فرو نکن بین سیمها، فریاد که بزنم زهره ات می ترکد. دلم هزار تکه شد وقتی انتظار کشیدنت را در مهد دیدم و خوشحالی ات را از دیدنم     عکس گرفتن از تو پروژه ای انجام نشدنی است و دغدغه همه ما برای ثبت روزهای شیرین در پیش (فکر کنم تولد یک سالگی ات بی عکس بماند)     کرامات کودک لجباز دوزبانه من : مامان. بابا، بای بای و داخ داخ درصورت تمایل ادا می شوند مامان: پارلا کثیفه....    پارلا: (با صو...
13 آبان 1394

کو سالکی که زحمت این هفتخوان نداشت؟؟

دندان هفتم با زحمت و آزاری حتی بیشتر از اولی در 10 ماه و نیمگی تو متولد شد. بگذریم که برای چک کردنش مصائبی داشتیم... نزدیک به یک ماه درد و بی خوابی و بی اشتهایی و لنگه کفش گاز زدن تنیجه الماس نشانی داشت در سمت راست فک پایینت. به اندازه چاپ مقاله علمی ام از تولدش خوشحالم چون آزارش را کشیدم.  روزهای تلفن شکستن، پاستیل دزدی، پیاز گاز زدن ، چپه کردن ظرف غذا و ماست روی زمین و بی مهابا زیر میز هوس سر پا ایستادن به سر زدنت  را زندگی  می کنیم     زبلک آتشپاره ام.  جان می دهم برای شیطنت هایت خواهی نخواهی. و اینها را یک مادر خسته دست تنهای از سرکار برگشته شب نخوابیده می داند و...
30 مهر 1394

سه دندانه ترین بی باک

8 ماه پیش زمینی شدی که آسمانی شوم. فرشته جان بدجوری خوب کردی که نازل شدی.     و من درست 8 ماه است که عاشقانه نخوابیده ام     به اتفاق آرا بر آن شدیم عنوان شیطان ترین ، ن ترس ترین، بی کله ترین و خطرسازترین 8 ماهه ای که دیده ایم را از آن خود کنی.     دیگر به اصوات ترسیده ها  و  "ای وای " گویان های اطراف هم با لبخند پاسخ می دهی و... پیش به سوی نوع جدیدی از ایجاد خطر به طور متوسط رکورد 3 کبودی در هفته را در ناحیه پیشانی و چشم داری و به اندازه پسر بجه های 12 ساله که "گل کوچیک می زنن" خراش ...
12 مرداد 1394