خاله پرستو را شاعرتر کردی دختر
عزیز کوچک
دوست روزهای تنهایی مامان این بار تحفه ای برایت داشت که اشک داشت و اشک.
دم طبعت گرم شیرزن آذربایجان
یاز بیتیپ / قار گلنده
اوزوم بیتیپ/ نار گلنده
بیزمده بیر پایمیز وار
گلن گناخلاردا/ پارلامیز وار
اوزونو هش گورممیشیخ
گورمدن اونوچوخ سویمشوخ
غربتده چتین چیخان نفسدی
پارلامیزا هر ان اینده قفسدی
قفس سنیپ قاناتلارین اچاندا
غربت گدیپ/ حیات گلیپ قالاندا
بو دونیایا بیر جان جلجاخ
دردلی انا/ دونیاسی پارلیاجاخ
ترجمه که نه: مفهوم کلی چند خط بالا برای غیر آذری زبانان عزیز و با پوزش از آذری ها بابت کاستی:
پاییز که تموم بشه و زمستون بیاد
انگور که تموم بشه و انار بیاد
ما هم سهمی در این دنیا خواهیم داشت
بین مهمونهایی که از راه می رسن یه "پارلا" خواهیم داشت
روشو اصلا ندیدیم
ندیده حیلی دوستش داریم
چیزی که تو غربت خیلی تنگه: نفسه
برای "پارلا" ی ما الان هر دقیقه مثل فقسه
وقتی قفس بشکته و بالهاشو باز کنه
غربت از بیت بره و زندگی بیاد و موندگار بشه
یه جان عزیز به این دنیا خواهد اومد
دنیای مادر درد دیده خواهد درخشید*
- پارلا : بدرخش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی