مانا باش درخشانم
دخترک من، همان 3490 گرمی 52 سانتی شیرین،
همان سبزه روی نمکین که فقط خیره می شد، شیر می خورد به شیوه خاص لجوجانه خودش که 19 نفر متخصص این کار را با پایمردی به زانو درآورد
حالا با گذشت یک سال شیرین، با پشت سر گذاشتن امتحانها
سختی های خوشایند بزرگترها
و ناملایمات بیماری های زودگذر (شکر)
با تجربه کردن عشق های شیرین (عکس هایش به اندازه کل این وبلاگ است)،
با جدایی های بزرگ کننده برای مهد کودک رفتن
با کسب توانمندی ها و دندانها
, و شیطنتها و شیطنتها وشیطنتها وشیطنتها و.....
و هزارانِ دیگر
با 9100 گرم وزن و 75 سانت قد و با کرامات فراون:
فهم قابل قبول از دو زبان مادری و مهد کودکی
دست بده
دالی بازی
خداحافظی کن (dag dag)
الـــــــــــــــــــوووووو
گـــّـــــــّـــــّــــیه (کیه؟؟)
بـــــّــــیه و بـــــیو (بیا) که بسته به شرایط و میزان لوسی تغییر می کنئد
بده
بـــّــــوئو (برو)
نه نه نه
آ .....آ.... (شاید بشود تاب تاب نامش داد موقع راکینگ چیر و اسب چوبی سواری می فرمایند)
halloooooooo
دادن وسایل به کسی که دستورش صادر شده بیش از 170 دبار
آوردن اشیا از نقاط دور و نزدیک
در زدن
و کراماتی از این دست سال دوم زندگی اش را شروع کرد
سالها آزاده و شاد زندگی کن بند دل
با تولد رنگین کمانی ات برمیگردیم