پارلاپارلا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

در من جوانه ای است که بی تاب رویش است

دل مشغولی‌های یک مادر بی‌خواب

1394/5/27 1:03
نویسنده : مامان غزال
249 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب که مثل خیلی شبهای این ۸ ماه بعد از بی طاقتی‌های طولانی از اناقت کوچانده شدی به بغلم، وقتی سر کوچولوت زیر گردنم و پاهای خوردنیت از کنار شکمم آویزون بود و بوی بهشتی شامپو بچه و شیر پرم کرده بود از لذت مادر بودن به این فکر می‌کردم تا چند وقت می‌تونم تو بغلم چاره بی تابی‌هات باشم تا سپیده صبح؟
وقتی که قدت از من بلندتر و زورت از من بیشتر شد پناهت خواهم بود؟
هستم تا کی ؟؟
وقتی توی من وول م
ی‌خوردی بهت گفته بودم:
درخشان
ترین امتداد منی
تو حتی به پایان من تکیه کن

دل مشغولی‌های یک مادر بی‌خواب

جلد اول-ماه هشتم

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان نیلو
28 مرداد 94 14:38
سلام دوست خوبم ممنون كه بهم سرزدي و ممنون از كامنت قشنگت ، خيلي خوشم اومد مچكرم مهربون. با افتخار لينك شدي
خاله مارال
16 مهر 94 21:55
هشت ماه و هشت سال و سالها پناهش هستی و باید باشی روزی که دیگه زیر گردنش به جای پودر بچه بوی عطری که از مامانش کش رفته رو بده کیفش یه جور دیگه ایه پناه دل نوجوون و غر غر های سن بلوغش خواهی بود یه روز هم میاد که چاره دل عاشقش میشی امتدادت درخشان خواهر گلم
مامان غزال
پاسخ
گریه کردن سر کار سخته همه نگاه می کنن