پارلاپارلا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

در من جوانه ای است که بی تاب رویش است

روزگار مهدکودکانه

این روزها برایت هیجان دیدن فرشته هایی از جنس خودت است در مهد کودک و لوس شدن برای مربی های زیادی مهربان. وارد اولبن ریسه زندگی ات شدی     ظهرها وقتی زنگ خوردن شلمان گونه اروپایی ها به صدا در می آید چهارنعل می تازم به سویت تا از یاد باورم نرود که هنوز برایت چیزی دارم که بخواهی     صحنه  های بی بدیلی خلق می شوند در این دیدارهای کوتاهمان     فضول کوچک مامان اولین سلفی زندگی اش را ثبت کرد     استثمارگر بانمکم دوست داری آنابل هم مثل خودت هوچی باشد؟ چرا از نجابت طفلک سوء استفاده می کنی؟ لمکد...
21 خرداد 1394

ایران نامه

پارلا شیرینم به یمن بودنت در آغوشمان، با کسانی که در خاک مادری ریشه ها و ساقه های درخت دوست داشتنهایمانند دور هم جمع شدیم تا شکرانه موهبت بودنت را به جا آوریم.     تاج مروارید نشانت هم شاهکار دیگری است از عاشقانه های ساراخاله.     ملودی قشنگ عمه پروانه حسابی غافلگیرمان کرد با فرود اضطراری اش بر باند زندگی مامان و بابا. می خواست روی ماهش را ندیده بر نگردیم     جوجه مینا جون هم همان روز شاهزاده رویاهایشهان بودن را اعلام کرد و مش نوروز خاندان شد. بودنش مبارک عکسهای آن روز در ادامه فقط جای خالی خاله  مارال و ترانه لطفش را کم می...
21 خرداد 1394

پنج ماه و بیست روز

زیباروی زیبا صفت معصومم تلاش بی وقفه یک ماه وو نیمه ات برای شکافتن سختی لثه در پنج ماه و بیست روزگی به ثمر نشست جوانه زدن اولین یاس کوچولو مبارکت باشد     باغ پرگل شود تنت و جانت شیرینکم روباه بانمک ماما با اضافه شدن ماهیچه به سوپ برای اولین بار با نزدیک شدن قاشق به دهان نقلی اش دروازه هفت قفل را باز کرد اولین سوپ روباهانه (با کمی برنج البته که خسابی حس آدم شدنت سیرابم کند)   ...
5 خرداد 1394

رج می زنیم: برگشت مامان به دوری از خانه

می دانم که 5 ماهگی سن خوبی است برای تمرین جدایی که هنوز یاد نگرفته ای اضطراب جدایی را می دانم که بزرگتر شدنت عادتمان می دهد به عاشقانه های عاقلانه تر و این کارمان را مشکل می کند می دانم که مراقبت هستند مثل چشمشان سه پرستار مهربان می دانم که هر وقت آتش گرفتم می توانم بیایم که نسیم خنده های شیرینت خاموشم کند می دانم که لازم نیست از تلفن کردن و جویای احوالت شدن خجل باشم می دانم که غریبی کردن بلد نیستی می دانم که هوای حتی لوس شدنهای بچه ها را دارند می دانم که به وقتش می خوری می دانم که آن تاب موزیکال برقی را انحصاراً قبضه کرده ای و روی آن آرام به خواب می روی می د...
21 ارديبهشت 1394

دیدار با خانواده

شیرین کوچکم می دانستیم که دلهای زیادی در گرو اعجاز نگاه نمکینت مانده اند. پس بار سفر بستیم که درخشنده کوچکم در آسمان ایران هم بتابد  و دلربایی کند.     دلبری را سیمین بر من در هواپیما شروع کرد و با کلی غریبان آشنا دل و قلوه رد و بدل کرد     دیدار دوباره ات با پدر و ماما شهلا شیرین بود و به یاد ماندنی. چرا فکر می کنیم دو ماهه ها نمی توانند در یاد نگه دارند دوست داشتن را؟     با بابایی و مامان جون هم عالمی داشتیم! دوست داشتن را با سلولهای کوچکت نوش جان کن  نقل مادر         ...
18 ارديبهشت 1394

بهارمان مبارک

امسال زی ن ت بخش سفره هفت سینمان و دلهای بهاری مان بره کوچک ملوسی بود که کنچکاوانه به سمبلهای طراوت و سلامت خیره شده بود. اولین بهار عمرت مبارکت باشد گل زیبای معطرم. تمامی هر چه که خوبی است مهیایت باشد شکر که بهارمان را جاودان و دنیایمان را درخشان کردی   ...
7 فروردين 1394

شکرگزارانه طوری

های آدمها من فرشته ای دارم که دستها و پاهای کوچک خوردنی اش سکون را تاب نمی آورند. هنوز با رسم دنیایمان آشنا نیست که یادش دهیم اگر وول بخورد عکسهایش تار می شوند پس می سازیم با خاطرات مصور تار این روزها     این همه تکاپو نقل من را سیندرلای کوچک  بانمکی کرده که به ندرت می شود در هر دوپایش جوراب و کفش دید. چسب خوب سراغ ندارید آی آدمها؟     مامان امسال تازه فهمید متولد شدن یعنی  این که در بهشتی غوطه ور شوی به نام "نگاه پارلا" و این متبرک کرد روز تولدم را     باقلوای ما خوب و به درستی درک کرده است که روزگار مسخره ای...
6 فروردين 1394

دور تند و کند روزگار مادرانه

پارلای ملوسم؛ چشمهای هشیارت شرمزده ام می کنند وقتی بعد از 3 ساعت تلاش برای خواباندنت با کوچکترین حرکتم بیدار و سرزنده خیره می شوی به دهانم تا برای بازی کردن تشویقم کنی     و چرخ فلک را روغن کاری می کنم وقتی آخر کار کلافه از دل درد خوابت می برد. رفلاکس شدیدت بارها راهی دکتر و داروخانه مان کرده و هر بار وقت دارو خوراندن زمانه را نفرین می کنم. معصوم من ببین چقدر حق دارم نفس نکشم وقتی خوابت می برد!     عروسکم، اسباب بازی قشنگتر و هیجان انگیزتر از تو برای بزرگسالی ام تصور نمی کردم     نمک  از تک تک  حرکاتت شره می کند و روز و ...
6 اسفند 1393