پارلاپارلا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

در من جوانه ای است که بی تاب رویش است

خاله پرستو را شاعرتر کردی دختر

عزیز کوچک دوست روزهای تنهایی مامان این بار تحفه ای برایت داشت که اشک داشت و اشک. دم طبعت گرم شیرزن آذربایجان یاز بیتیپ / قار گلنده اوزوم بیتیپ/ نار گلنده بیزمده بیر پایمیز وار گلن گناخلاردا/ پارلامیز وار اوزونو هش گورممیشیخ گورمدن اونوچوخ سویمشوخ   غربتده چتین چیخان نفسدی پارلامیزا هر ان اینده قفسدی قفس سنیپ قاناتلارین اچاندا غربت گدیپ/ حیات گلیپ قالاندا بو دونیایا بیر جان جلجاخ دردلی انا/ دونیاسی پارلیاجاخ     ترجمه که نه: مفهوم کلی...
22 مهر 1393

پارلای من بدرخش

مادرانگی هایم را باور کن بند دلم بـه من ، مـاه تـابـان  من تکیـه کـن به من هر چه شد، جان من، تکیه کن تو پشتت به کوهی است از جنس عشق بـه ایـن قلب  لـرزان  مـن  تکیـه کـن کبـوتـر شـو ،  از خسته  بـالـی نتـرس چـه بـاکت ؟  بـه ایـوان مـن تکیه کن چه ترسی ز خشکی است؟ گل کن فقط تـو گل کن ! بـه بـاران مـن تکیـه کـن گل مـن کجـا ؟ بـاد  و  طـوفـان کجا ؟ بـه گـرمـای دستـان مـن تکیـه کـن درخشـان تـریـن   امـتـداد   مـنـی تـو حـتـی بـه پـایـان من تکیـه کن ...
31 شهريور 1393

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

 "وقتی در آغوشت بگیرم در گوشت خواهم گفت که انصاف نبود سرازیر کردن این همه نگرانی و دلهره در جانم، تو که خوبی پس چرا آن همه تکان دادند روحم را عزیزکم؟" ولی نه ! آن لحظه که بوی بهشت از زیز گردنت پر شود در همه وجودم ، لشکر بکشد و همه سلولهایم را تسخیر کند ،  همه چیز از دلم پر خواهد کشید جز عشق تو. فردا قرار عاشقانه داریم...       ...
6 شهريور 1393

اولین خواهش

دخترکم، کمی زود است برای درخواست داشتن از تو؛ ولی چون بالهایت بوی آسمان می دهند و بهشت، می توانی برایم فرشتگی کنی نوشته اند صداهای اطراف را می شنوی و به صدای بلند حساسی می شود مرا ببخشی اگر تپشهای پی در پی قلب بی قرارم ،که بی رحمانه بر دیوار آرامشت می کوبد ،بلور ترد خوابت را می شکند؟ کوچک بی بدیلم ! ممنونم که مرا هر روز بیشتر شکل "مادر" می کنی! بند وصلت را به من که محکم می کشی لذت دردی شیرین در دلم بلوا می کند و این یعنی تو هستی و حالمان خوب است . ...
15 مرداد 1393