سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن...
10 ماه شد
هنور گاهی توهم وول خوردنت درونم را قلقلک می دهد
هنوز انگار بی تاب اولین دیدارم عروسک
این روزهایمان تنها و تنها با حفظ جان تو به شب می رسد. هر شب وقت خوابیدن با خودم فکر می کنم امروز کدام نیروی مافوق بشری تو را از خطر جدی نحات داد
به چشم بر هم زدنی صحته های مهیج و سکته آور خلق می کنی
****
کوسن زیر پا یک دو سه یااااا علی روی لبه بالایی مبل نشسته به من پوزخند می زدی که "موبایل قایم کردنت تو حلقم ماما"
آخه چرا به بچه به این معصومی و با شخصیتی تهمت می زند این مادر سنگدل؟؟؟؟
به این دلیل.... صحنه به غفلت 10 ثانیه ای من برای بستن در کمد که پشت سرم بود کلید خورد. به محل قرار گرفتن پای راست دقت کنید. معلق در هوا
در عرض 40 ثانیه غفلت ماما برای بستن شیر آب مسیر 3-4 متری از آشپزخانه تا هال طی می شود. رو میزی کشیده شده قوطی چای در دسترس قرار می گیرد. همه آنها روی زمین ریخته می شود البته بعد از جویده شدن کاغذ دورش و آزمایش مزه. خورده های چای روی فرش و میز پخش می شود و روی آنها رژه رفته می شود تنها اگر کودکتان پارلا باشد
میز کامپیوتر و متعلاقتش برای خیلی از بچه دارها دغدغه بزرگی است. چون اسباب عملیات انتحاری به وفور فراهم است
موقع خریدن سیم جدید برای شارژر تبلت در اوج خنده ناشی از عصبانیت به این فکر می کردم اگر 10 ثانیه دیرتر سیم را گرفته یودم همان اتصال کوچک باقی مانده را هم موش کوچکم جویده بود و سوکت مینی یو اس بی در اثتاعشرش بود.
پلان دیگری از شرارت به روایت تصویر:
****
مگر می شود فدای ژست متفکرانه ات نشد همین الان؟؟؟ تلویزیون دیگر بیش از 2 دقیقه جذبت نمی کند و این خوب است برایت و سخت است برایم
چنان مدهوش این خوراکی های از راه رسیده با بابا هستی که زبانم لال انگار می خواهی بخوریشان. این تهمت ها حتی اگه به خزر تفلون هم بچسبه به پَروک نُقل ماما نمی چسبه
اوج غرق شدنت در خوردن و نوشیدن با دیدن استخوان است و چای از هر نوعی حتا اگر از تلخی هلاهل باشد برای وصالش کوه می شکافی
و این گونه ورزشکاران، دلاوران خاله مارال شدی، به نظر من هم لباس ورزشی کمی آزاد باشد بهتر است
استفاده جدید حلقه های هوش در نقش فریزبی و پایه آن به عنوان تنبک
کراماتت زیاد است و مجال کم.
به زودی باز عاشقانه های مصور داریم