پارلاپارلا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

در من جوانه ای است که بی تاب رویش است

کاش مادری بهترم کند

در 8 ماه و 4 روزگی داشتنت ، وقتی رقم شمارش معکوس دیدنت به 30 روز رسیده بود در کنار مادر بودی برای گذراندن مرحله ای سخت و شیرین از زندگی. پیش بینی می کنم این جمله را زیاد بشنوی  "پارلا روز دفاع دکترای مامانش حضور فعال داشت" و فعال بودنت، تکانهایت ، حتی اضطرابی که در حرکاتت و پایین آمدن ت بروز کرده بود عاشقترم می کرد! انگیزه شیرین بودنم دستت مریزاد که همراه لحظه هایم بودی بزرگوارانه .   ...
19 آبان 1393

تو بامنی زمانه با من است

پارلای گلم وارد 35 امین هفته داشتنت شده ام. هفته بیشتر فدای لگدهایت شدن، روزهای بیشتر همدمم شدنت، ساعتهای نوشانوش نشانه های حضورت، لحظه های سنگین با هم قدم زدن هایمان چطور دلم برای این دقایق تنگ نشود؟ این روزها دغدغه هایی داریم از جنس دنیایی که صبورانه در سپری شدنش همراهی ام می کنی. مثل بکرترین و دل انگیز ترین شعرهای یک شاعر نه تنها فرزندم ، که رفیق روزهای سخت منی گوهر درخشانم. تنگی جانم را تاب بیاور رفیق، که چیزی نمانده است به بال گشودنت و چیزی نمانده است از این فصل بگذریم! هرچه نیاز داری جمع کن پربار و پر توان وارد ماه نهم شویم. راستی برای دفاع 8 روز دیگر آماده ای پروفسور ...
6 آبان 1393

دوستت دارند همه

خاله مارال زیاد دوستت دارد اینها تنها نشانه هایی کوچکند ماما شهلا هم عمو فرهاد مژدگانی بودنت را داد بخشی از مژدگانی های خاله سارا بابا با این تشویقت کرد و مامان دختر بودنت را با این جشن گرفت ...
30 مهر 1393

خاله پرستو را شاعرتر کردی دختر

عزیز کوچک دوست روزهای تنهایی مامان این بار تحفه ای برایت داشت که اشک داشت و اشک. دم طبعت گرم شیرزن آذربایجان یاز بیتیپ / قار گلنده اوزوم بیتیپ/ نار گلنده بیزمده بیر پایمیز وار گلن گناخلاردا/ پارلامیز وار اوزونو هش گورممیشیخ گورمدن اونوچوخ سویمشوخ   غربتده چتین چیخان نفسدی پارلامیزا هر ان اینده قفسدی قفس سنیپ قاناتلارین اچاندا غربت گدیپ/ حیات گلیپ قالاندا بو دونیایا بیر جان جلجاخ دردلی انا/ دونیاسی پارلیاجاخ     ترجمه که نه: مفهوم کلی...
22 مهر 1393