به قدر کفایت شکر کردن چه کار دشواری است
4 روز با هم در بیمارستان تمرین دلدادگی کردیم . اولین های فراموش نشدنی را تجربه کردیم. با چشمهای نافذ بادامی ات به من خیره شدی و کاویدی مرا که ببینی چطور مادری می کنم برایت... خیالت که از عاشقی ام راحت شد،آرام خوابیدی در آغوشم تا فرشته ها به این احوال آسمانیمان غبطه خورند شبهای دردناک تنهایی را در بیمارستان تنها حضور گلوله نمکینی در کنارم بود که نه تنها قابل تحمل که عشق کردنی می کرد در خواب هم با جدیت به دنیای ما فکر می کنی. اخمت شیرینی غریبی دارد حرفهای زیادی برای گفتن دارند این چ...